مشارکت، مالکیت، تقسیم سهام و پرداخت حقوق در شرکت های نوپا و استارتاپ
عقد و ازدواج بنیان گذاری
هر بار که کار جدیدی را شروع می کنید، نخستین و مهم ترین تصمیم شما این است که چه کسی را به عنوان شریک خود انتخاب کنید. انتخاب شریک در ابتدای راه اندازی هر کسب و کاری مثل انتخاب شریک زندگی در زمان عقد و ازدواج است. هرگونه تضاد و ناسازگاری و یا تعارض در روابط شرکا می تواند به اندازه طلاق در ازدواج به تلخی و ناکامی کشیده شود. معمولا در آغاز هر رابطه ای، دوره ای هست که سرشار از خوش بینی است. حتی تصور هر نوع تضاد و اختلاف عمیق در آغاز کار، غیر رمانتیک و غریب به نظر می رسد و طرفین مایل نیستند به آن فکر کنند. اما وقتی بنیان گذاران شرکت درگیر اختلافات آشتی ناپذیر می شوند، این شرکت است که قربانی می شود.
حالا هر زمانی که امکان سرمایه گذاری در شرکت استارتاپی برای من پیش می آید، ترکیب تیم بنیان گذار را با دقت بررسی می کنم، البته توان فنی و مهارت های وابسته به آن دارای اهمیت هستند. اما اینکه موسسان شرکت چه شناختی از هم دارند و چقدر با اخلاق و روحیات شخصی و حرفه ای یکدیگر آشنا هستند، به همان اندازه مهم است. بنیان گذاران شرکت باید قبلا باهم کار کرده باشند، در غیر اینصورت، با گذشت زمان باید منتظر این باشند که با مسائل مبهم و ناشناخته ای روبه رو شوند.
مالکیت و کنترل
این فقط بنیان گذاران شرکت نیستند که باید بتوانند با هم خوب کار کنند. همه همکاران شرکت شما، اعم از کارکنان فنی و غیر فنی باید بتوانند به طور موثر در کنار یکدیگر همکاری و مشارکت کنند. یک نفر ممکن است به شما توصیه کند که بهترین و قطعی ترین راهکار برای این مسئله این است که شرکت شما تک نفره اداره شود و خودتان همه کاره باشید و بار را یک تنه به دوش بکشید. متاسفانه دامنه عملکرد و نفوذ یک شرکت تک نفره بسیار محدود است و حرکت از صفر به یک در چنین شرکتی، تقریبا غیر ممکن است.
شما به افراد شایسته نیاز دارید که بتوانند باهم خوب کار کنند، اما به ساختاری هم نیاز دارید که بتواند همه کارکنان را در راستای هدفی مشترک در کنار هم نگاه دارد.
مالکیت یک استارتاپ معمولی، میان بنیان گذاران، کارکنان و سرمایه گذاران تقسیم می شود. شرکت در تصاحب مدیران اجرایی و کارکنانی است که شرکت را اداره می کنند و کنترل شرکت در دست هیئت مدیره است که اکثریت اعضای آن را معمولا بنیان گذاران شرکت و سرمایه گذاران تشکیل می دهند.
برخلاف شرکت های غول آسا، استارتاپ ها آنقدر کوچک هستند که در مراحل اولیه کار، بنیان گذاران شرکت معمولا هم مالک و هم صاحب شرکت اند. اکثر درگیری ها و اختلاف ها در شرکت های استارتاپ، بین مالکیت و کنترل رخ می دهد.
در هیئت مدیره هر چه که تعداد اعضا کمتر باشد، برقراری ارتباط میان آنها به منظور دستیابی به تفاهم های مشترک و اعمال نظارت موثر، ساده تر است. در عین حال معنی تاثیرگذاری این است که یک هیئت مدیره کوچک می تواند در صورت بروز اختلاف و تعارض، با مدیریت اجرایی شرکت مخالفت کند. به همین دلیل انتخاب خردمندانه تک تک اعضای هیئت مدیره دارای اهمیت حیاتی است. حتی یک عضو مشکل زا می تواند دردسرهای جدی به وجود اورد و آینده شرکت شما را با تهدیدی جدی رو به رو سازد.
هیئت مدیره سه نفره در شروع کار، ترکیبی ایده آل است. در هر صورت تعداد اعضا از پنج نفر نباید بیشتر باشد. مگر اینکه شرکت شما به مرحله سهامی عام رسیده باشد.
بدترین خطا این است که کار خود را با یک هیئت مدیره بزرگ شروع کنید. هر بار که ناظران کم تجربه به هیئت مدیره شرکت هایی با دهها عضو نگاه می کنند، ممکن است با خود فکر کنند که حتما چنین شرکتی خوب اداره می شود، اما در واقع اینطور نیست. هیئت مدیره ای با تعداد بالا عضو، لزوما نمی تواند نظارت موثری داشته باشد و این تعداد اعضا می تواند به پناهگاهی برای مدیران خودکامه شرکت تبدیل شود.
داخل گود یا بیرون از آن
قاعده کلی کار در آغاز فعالیت این است که همه کارکنانی که نقش کلیدی در اداره امور دارند، به طور تمام وقت در اختیار شرکت باشند. هر کسی که مالک سهمی از شرکت نیست و یا دستمزدی دریافت نمی کند، اساسا نمی تواند با اهداف شرکت هم راستا باشد. این افراد به دنبال منافع کوتاه مدت هستند و به ارزش های بلند مدت فکر نمی کنند. به همین علت استخدام کارشناسان قراردادی و مشاوران پاره وقت، جوابگوی نیاز اصلی شما نخواهد بود. از دورکاری و برون سپاری تا حد ممکن بپرهیزید، زیرا اگر همکاران شما هر روز به صورت تمام وقت و از نزدیک با یکدیگر همکاری نداشته باشند، نا همسویی فرصت رشد پیدا می کنند.
پاداش نقدی عامل اصلی نیست
برای اینکه بتوانید همه تعهد و تمرکز کارکنان را به روی کارشان در شرکت جلب کنید، باید بتوانید آنها را از نظر مالی به اندازه کافی و در حد انتظارشان راضی نگهدارید. شرکت هایی که به مدیرعامل شان حقوق و پاداش کمتری می پردازند، معمولا بهتر اداره می شوند. دستمزد بالا انگیزه مدیرعامل برای دفاع از وضع موجود را بالا می برد و از تلاش پیگیرانه و مسئولانه در برخورد با مسائل پیش رو باز می ماند. بر عکس آن دسته از مدیران اجرایی که احساس کنند دستمزدشان کمتر از حد انتظار است، همه تلاش خود را صرف بیشینه سازی ارزش شرکت می کنند.
دستمزد پایین برای مدیرعامل می تواند استاندارد قابل قبولی را برای بقیه کارکنان شرکت تعریف کند. اگر مدیرعامل نخواهد یا نتواند با دریافت پایین ترین دستمزد، نمونه خوبی برای بقیه باشد، با دریافت بالاترین دستمزد هم همین تاثیر را خواهد داشت. لازم است این رقم با دقت نظر و رعایت همه جوانب تعیین شود. در این حالت، این رقم سقف درآمدهای شرکت را تعیین می کند.
کسب درآمد همیشه جذاب و رضایت بخش است و به انسان حق انتخاب می دهد. پرداخت دستمزد بالا به کارکنان می آموزد به جای آنکه وقت خود را صرف ارزش آفرینی در آینده شرکت کنند، در همان وضع موجود مدعی دستمزد بیشتر شوند. پاداش نقدی بهتر از حقوق نقدی است، زیرا می توان آن را به عملکرد افراد پیوند داد. پاداش در برابر عملکرد هم سبب می شود کارکنان شرکت منافع کوتاه مدت خود را مقدم بر ارزش آفرینی بلند مدت ببینند.
منافع و مضرات مالکیت سهام
شرکت های استارتاپ مجبور نیستند دستمزدهای بالا بپردازند، چون راهکار بهتری برای جبران کار و خدمات کارکنان وجود دارد: مالکیت بخشی از سهام شرکت. این مالکیت در واقع نوعی جبران کار است که نیروی افراد را به طور موثر به سمت ارزش آفرینی در آینده حرکت می دهد.
اگر شما قصد دارید در برابر مالکیت بخشی از سهام شرکت، تعهد ایجاد کنید و نه تعارض، باید تخصیص سهام را با احتیاط و دقت فراوان انجام دهید. تقسیم مساوی سهام معمولا کار اشتباهی است. هر یک از کارکنان شرکت، صاحب استعداد و مسئولیت های متفاوت و هزینه فرصت از دست رفته متفاوتی هستند. پس تخصیص سهام به صورت برابر، غیر منصفانه به نظر می رسد. اختصاص نا برابر سهام به افراد مختلف در آغاز کار، می تواند به همان اندازه غیر منصفانه تعبیر و موجب نابودی شرکت شود. در هر صورت هیچ فرمول مشخص و از پیش تعریف شده ای برای تخصیص سهام وجود ندارد که بتواند به طور حتم از وقوع چنین رویدادی جلوگیری کند.
این مسئله در طول زمان و با ورود کارکنان بیشتر حادتر می شود. انهایی که در اغاز کار به شرکت می پیوندند سهم بیشتری دریافت می کنند زیرا مجبور هستند ریسک بیشتری را بپذیرند. اما بعضی از کارکنان هم که بعدا وارد می شوند ممکن است بیشتر از دیگران برای موفقیت شرکت اهمیت داشته باشد.
از آنجا که تقریبا محال است بتوان عدالت و انصاف را در تخصیص مالکیت شرکت به طور دقیق و کامل رعایت کرد، بهتر است بنیان گذاران شرکت، حزئیات توزیع سهام را محرمانه نگاه دارند.
جالب اینکه اکثر مردم علاقه ای به دریافت سهام شرکتی که در آن مشغول به کار هستند از خود نشان نمی دهند. کم نیستند افرادی که سهام شرکت های استارتاپ برایشان جاذبه ای ندارد. سهام پول نقد نیست و اگر شرکت به جایی نرسد، کاغذ باطله ای بی ارزش خواهد بود.
تداوم و توسعه بنیان گذاری
لحظه تولد یک شرکت فقط یک بار رخ می دهد. شما فقط در آغاز کار این فرصت را می یابید که اهداف، رسالت، ارزش و رویه های شرکت را مشخص کرده و همه کارکنان را هم راستا به سمت و سوی ارزش آفرینی در آینده هدایت کنید.
شرکت های حرفه ای و ارزشمند، نوعی نگرش بی حد و مرز به نوآوری را پرورش می دهند که ویژگی بارز روزهای آغازین کار آنهاست. اگر زمان بنیان گذاری شما، درست و به موقع باشد، رسالت شما بیش از ایجاد یک شرکت ارزشمند است. شما می توانید آینده شرکت را در مسیر خلق چیزهای نو و بدیع هدایت کنید. ممکن است بتوانید شرکتتان را حیاتی جاودانه ببخشید.